English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8169 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vocabularies U فرهنگ لغات
wordbook U فرهنگ لغات
word book U فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات
vocabulary U فرهنگ لغات
dictionary U فرهنگ لغات
dictionaries U فرهنگ لغات
dictionary U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات دشوار
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
intercultural U وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
terminology U لغات
terminologies U لغات
vocabulary U فهرست لغات
wordplay U بازی با لغات
nomenclature U مجموعه لغات
vocabularies U فهرست لغات
ellipsis U انداختن لغات
etymological U مربوط به ریشه لغات
vocabulary U مجموع لغات یک زبان
word U لغات رابکار بردن
syntactics U علم ترکیب لغات
vocabularies U مجموع لغات یک زبان
nomenclator U فهرست لغات و اسامی
worded U لغات رابکار بردن
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
vocabular U مربوط به لغات یا فهرست ان
semantics U علم لغات و معانی
etymologies U علم اشتقاق لغات
etymology U علم اشتقاق لغات
the a.of boreign words U اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
spelling checker U کنترل کننده حروف لغات
reword U لغات متنی را عوض کردن
gallicism U اصطلاحات و لغات ویژه فرانسوی
wordless U غیرقابل بیان با لغات خاموش
semantics U علم لغات معنی شناسی
computer jargon U لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
malapropian U کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
onomastics U علم اشتقاق لغات و طرزاستعمال انها
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
agglutination U ترکیب لغات ساده و اصلی بصورت مرکب
king's english U اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
culture U فرهنگ
culturing U فرهنگ
cultures U فرهنگ
lexicon U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
lowbrow U بی فرهنگ
dictionaries U فرهنگ
kultur U فرهنگ
dictionary U فرهنگ
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
linguistics U علم السنه واشتقاق لغات وساختمان وترکیب کلمات وصرف ونحو لسانیات
ministry education U وزارت فرهنگ
ministry of education U وزارت فرهنگ
walking dictionary U فرهنگ متحرک
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
abclution U فرهنگ ناپذیری
deculturation U فرهنگ زدایی
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
subcultures U خرده فرهنگ
national culture U فرهنگ ملی
thesaurus U فرهنگ جامع
subcultures U فرهنگ فرعی
educative U فرهنگ بخش
subculture U فرهنگ فرعی
subculture U خرده فرهنگ
thesauruses U فرهنگ جامع
acculturation U فرهنگ پذیری
graecism U فرهنگ یونانی
gradus U فرهنگ عروضی
class culture U فرهنگ طبقهای
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
lexicography U فرهنگ نویسی
etymologicon U فرهنگ مشتقات
Arabic U فرهنگ عربی
encyclopaedia U فرهنگ جامع
enculturation U فرهنگ اموزی
armenian U فرهنگ ارمنی
folklore U فرهنگ قومی
iranism U فرهنگ ایرانی
data dictionary U فرهنگ داده ها
urbiculture U شهر فرهنگ
deculturation U فرهنگ باختگی
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
glossarist U کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
Pidgin English <idiom> U انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
exceptions U ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
dedicated U کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
exception U ذخیره سازی لغات و نیازها و خصوصیات مخصوص آنها برای پردازش کلمه و ترکیب تصویر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
philistines U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistine U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistia U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
This dictionary is published(printed) in three volumes. U این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
gradus U فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
glossary U فهرست معانی فهرست لغات
glossaries U فهرست معانی فهرست لغات
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
sinologist U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
grecism U طرز یونانی فرهنگ یونانی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
tribial rugs U فرش های عشایری [فرش های ایلی] [اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
atlases U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlas U فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
thereof U وابسته به ان
federated U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
federates U وابسته
adjective U وابسته
diphtheric U وابسته به
adjectives U وابسته
federate U وابسته
of kin U وابسته
wedded U وابسته
congenerous U وابسته
pertianing U وابسته
attached U وابسته
commissarial U وابسته به
akin U وابسته
syncop U وابسته به غش
federating U وابسته
elysian U وابسته به
messianic U وابسته به
febile U وابسته به تب
aquatic U وابسته به اب
pertaining U وابسته
Recent search history Forum search
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1Material-dependent representative
2bioconjugated
1چندمین
1معنى كلمه فرهنگ سازى به انگليسى چيست؟
1Country pumkin
0لغات
0فرهنگ و هنر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com